فلسفه و ادبیات

ساخت وبلاگ
دلا عاشق شدن را از تومن باور کنم یا نه    میان آتش چشمان تو آیینه را داور کنم یانه            دلم بر خاطر خوبت از ایمانش گزندی رفت       دلم را خوش به فتوای دل کافر کنم یا نه 

فلسفه و ادبیات...
ما را در سایت فلسفه و ادبیات دنبال می کنید

برچسب : باور کنم یا نه گوگوش,باور کنم یا نه هرم نفسهاتو,باور کنم یا نه,مرا باور کنی یا نه, تویی پایان ویرانی,باور کنی یا نه درگیر تقدیرم,باور کنی یا نه انوشیروان تقوی,باور کنی یا نه تویی پایان ویرانی,مرا باور کنی یا نه,مرا باور كني يا نه تويي پايان ويراني,مرا باور كني يا نه, نویسنده : sepiddasht1a بازدید : 248 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 18:38

زخمی ترین ستاره در کاروان خورشید        جامانده ام هنوزم از کاروان امید        در بهمن نگاهت از تیر آن دو چشمت         اردی بهشت قلبم ، دی ماه بیوفایست   خردادهای عمرم در التماس رویش             درگیر با خزان است چون مهر آفرینش

فلسفه و ادبیات...
ما را در سایت فلسفه و ادبیات دنبال می کنید

برچسب : خزانة ملابس,خزان,خزانة,خزانة الحكمة,خزان مشکاتیان,خزانه دار,خزانه داری آمریکا,خزانة المنظومات العلمية,خزانة الفقه,خزانه جواهرات ملی, نویسنده : sepiddasht1a بازدید : 226 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 18:38

هوسرل زندگی خود را مصروف تاسیس فلسفه ای چون علم کرد که خود آنرا پدیدارشناسی نامید . وی از طریق تعلیمات برنتانو با حیث التفاتی آشنایی پیدا کرد . هوسرل با توجه به ریاضیات سعی کرد فلسفه را بنویسد . وی در کتاب پدیدارشناسی محض با روش تاویل که بر اساس آن از وجود جهان عزل نظر می شود یا جهان بین الهلالین قرار می گیرد به نوعی اصالت معنی استعلایی روی آورد . 3نوع تاویل در هوسرل : 1- تاویل فلسفی که ذهن با کنار گذاشتن تمام سیستمها فقط به عین اشیا توجه می کند . 2- تاویل پدیدارشناسی که با توقیف و تعلیق اعتقاد به وجود جهان ذهن فقط مواجه با پدیدار صرف است . 3- ردو ارجاع به ذات ی فلسفه و ادبیات...ادامه مطلب
ما را در سایت فلسفه و ادبیات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sepiddasht1a بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 18:38

اشکها یاریگر احساس پاییزند    از خزان لحظه های شاد لبریزند     چشمها اما بیادت در سکوتی تلخ        هفته ها را بی تو ، با این کوچ درگیرند 

فلسفه و ادبیات...
ما را در سایت فلسفه و ادبیات دنبال می کنید

برچسب : کوچه بی نام,کوچک, شکم,کوچه لره سو سپمیشم,کوچه بی نام دانلود,کوچه,کوچک,کوچک زاده,کوچه اقاقیا,کوچه مردها,کوچ سرفینگ, نویسنده : sepiddasht1a بازدید : 242 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 12:40

و جنازه ام قرنهاست که سیب ممنوعه را در کفن نمور افکارم دفن کرده است . تا مرز خدا و شیطان را در علفهای هرز باغچه همسایه هرس کند و نگذارد که در تابوت جهل ، هابیل را بیرحمانه تشییع کنند اما درختانی دیگر از نمناکی افکارم از تابوت قابیل ، سر به آسمان جهل به تشییع هابیل دلخوش کرده اند و میوه های ممنوعه در هرزگی خیابانهای خالی از تابلوی عبور ممنوع ، هرس افکارم را نشانه رفته اند . هر چه زودتر جنازه ام را در برزخ چشمانت دفن کن تا چراغ قرمز ممنوعی شود برای عبور هرزگیهای خیابانهای بی چراغ شهر ......  فلسفه و ادبیات...ادامه مطلب
ما را در سایت فلسفه و ادبیات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sepiddasht1a بازدید : 231 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 11:46

پرازبغضم به وسعت نبودنت. خالی از غرورم در اندیشه دوباره دیدنت . درگیراحساسم به سرشاری طراوت نگاهت. خالی بودنم را لبریز خیالت در هفته های بی تو مرور میکنم . وقتی نباشی دیگر چه فرقی برایم می کند خیابانهای عاطفه ام خالی از احساس باشند یا سرشار ، چه فرقی می کند چراغ برقهای کوچه های تاریک اطرافم چوبی باشند یا بتونی . چه فرقی می کند دیوار خانه ام خشتی باشد یا سنگی . وقتی نیستی چه فرقی می کند که آسمان آبی باشد یا سیاه و ابری ؛هوا برفی باشد یا بارانی یا خورشید ، سوزان . وقتی در خیالم غرق در نگاهت می شوم زیباترین رنگ برایم رنگ مشکی است اما زمانیکه خیالت نیز ناخودآگ فلسفه و ادبیات...ادامه مطلب
ما را در سایت فلسفه و ادبیات دنبال می کنید

برچسب : وقتی نباشی,وقتی نباشی هول میشم,وقتی نباشی احمد سلو,وقتی نباشی حول میشم,وقتی نباشی گم میشم,وقتی نباشی جهان,وقتی نباشی یه اسیرم,وقتی نباشی بی هم زبونم,وقتی نباشی هل میشم,وقتی نباشی احسان خواجه امیری, نویسنده : sepiddasht1a بازدید : 235 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 11:46

گاهی اوقات دلتنگم ، دلتنگتر از بلبل در سکوت گل ، دلتنگتر از باغ در کوچ بلبل . دلتنگتر از قاصدک در عبور باد . دلتنگتر از عابر در معبر جاده . گاهی اوقات دلم برای کوچی های کودکی هایم تنگ می شود . از کودکی هایم در خاطرم خانه ای با دیوارهای کاهگلی بیاد مانده است. همان خانه قدیمی که تمام خوشیهایم را در خودش قسمت کرده بود . با اتاقهایی کوچک و مجزا که روزهای در تاقچه های رو به حیاط می نشستیم و ریزش قطرات باران را با جانمان لمس می کردیم . و شبها با شمارش تیرهای چوبیش می خوابیدیم . همان خانه ای که روزها دیوارهای کاهگلی اش را پر از بید بید می کردیم و از ترس مادر در پشت رخ فلسفه و ادبیات...ادامه مطلب
ما را در سایت فلسفه و ادبیات دنبال می کنید

برچسب : یادهای کودکی,کتاب یادهای کودکی, نویسنده : sepiddasht1a بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 11:46